تنهایی من

زندگی آرا ٬ تنهاترین پسر دنیا

تنهایی من

زندگی آرا ٬ تنهاترین پسر دنیا

فرشته

ببخشید دیر نوشتم .


نه حال جسمیم خوبه ٬ نه حال روحیم .


یه حقیقتی رو بگم ٬ دلم واسه فرشته تنگ شده ولی نمیتونم رو دلم پا بزارم . نمیتونم ببخشمش .


خیلی دلم میخواد ببینمش . نمی دونم ولی حس میکنم اگه به بابایی بگم که برم ببینمش ٬ غرورم


بشکنه و اینکه اونم فکر کنه که بخشیدمش .


واقعا نمیدونم ٬ شما میگید چیکار کنم ؟

نظرات 12 + ارسال نظر
سارا دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:22 ب.ظ http://paize-zendegi.blogsky.com

سوت بزن و برو فرشته رو ببین.
برو بابا با این چیزا که غرورت چیزیش نمی شه با بی خیالی و از روی بی تفاوتی بیان کن بگو اگه برم ببینمش بهتر است
ببین حالا اگه جدی باشیم. من اگه جات بودم می رفتم می دیدمش. حتی ممکن بود واقعا ببخشمش نه بخاطر اون و بقیه! فقط و فقط به خاطر خودم. ببین داداشی ارزش آرامش تو خیلی بیشتره. اگه می تونی بی تفاوت شی نسبت بهش بشو ولی ببخش.
البته دوست ندارم نصیحتت کنمااا نه! ولی دوست دارم داداشیم یه جوری آروم و خوشحال باشه!

سلام

همین تصمیمو گرفتم اتفاقا.

ولی نتمی بخشمش . چون کوتاهی کرده .

مرسی

مسافر دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:38 ب.ظ

به نام خدا
آرا جونم اون پرنده نگاش به آسمونه
در قفس فقط همت دستای آرای منو می خواد
با یه هدیه برو و یه دلو تکون بده
خدایا کاری کن این حاجی یا چیزی نفهمه یا دلش نرم شه
آرا اگه بزاری برا بعدا ممکنه اون پرنده دق کنه و
به قول قیصر چه قدر زود دیر می شود
تو اگه این کارو بکنی چوانمردی رو به یاد ما میاری
منتظرم پسر

سلام

هدیه ؟ ! نمیخواد بابا فکر میکنه اومدم آشتی .

ولی حس میکنم خیلی بهش نیاز دارم .

اینکارو میکنم .

vo0ro0jak66 دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:56 ب.ظ http://vo0ro0jak66.blogsky.com

آرا من میگم هرچی که دلت میگه انجام بده خیلی راحتو سبک میشی.باور کن.

مرسی که اومدی آجی خوبم

DrEaM GiRl سه‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:49 ق.ظ http://i-and-me.blogsky.com

سلام
چیجوری؟

این که دیگه سوال کردن نداره
بپر برو
مطمئنم اون بیشتر از تو خوشحال میشه...
خودتم ببینیش حست بهتر میشه
این تقدیرشون بوده شاید که جدا شن
اما هر چی باشه مامانته...

مطمئن باش تنها کسیه که بعدش پشیمونی نداره که واسه دیدن و بودن کنارش تموم غرورتُ زیره پات بذاری....

بپر برو...

سلام

بد نیستم . مرسی

همین کارو میخوام بکنم .

مرسی

patina سه‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:24 ق.ظ http://patina.ir

سلام آرای خوبم
آخه چرا عزیزم؟
هنوز سرماخوردگیت خوب نشده؟
حالت چطوره؟نگران شدم
آرا جون فرشته هر چی باشه مامانته
درسته در حق تو خیلی اشتباه کرده
ولی...خب راستشو بخوای آرا چند وقت پیش یه چیزایی دیدم که تازه فهمیدم چقدر مدیون مامانم هستم
چقدر سختی کشیده تا من متولد بشم
نمیدونم خودم حاضرم برای یه بچه این سختی ها رو بکشم یا نه؟
آرا نمیدونم واقعا فرشته چجوریه؟
ولی شاید اونموقعی که تو متولد میشدی
احتمال اختلاف با همسرشو نمیداده
شاید خیلی امیدوار بوده
اما همه چی رو از دست داده
برای یه زن خیلی سخته
هر چی باشه تو از وجودشی آرا
زحمت مادرت تو نه ماه بارداری و لحظه ی تولد به نظر من میارزه که الان تو این موقعیت روحی بد خودتم که شده
غرورتو بیخیال شی و بری ببینیش عزیزم
اطمینان دارم اینظوری حالت بهتر میشه
اصلا برو یه مدت حتی کوتاهم شده پیش فرشته
به بابایی هم بگو گر چه فرشته رو نبخشیدی ولی بهش حق میدی به عنوان مادر که بتونه ببینتت
فقط همین
اینجوری غرورت خدشه دار نمیشه
توکلت به خدا باشه
حتما برو ببینش آرا
دل آدما هیچوقت دروغ نمیگه
به دلتنگیت همیشه بها بده عزیزم منتظر خبرتم ها
منو بی خبر نذار از تصمیمت

سلام آجی گلم

بد نیستم . مرسی

یه کم هنوز هست .

تصمیم گرفتم ببینمش .

مرسی

گل مریم سه‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:30 ق.ظ http://www.forever.blogsky.com

سلام
راستش این دفعه منم واقعا نمی دونم چی بگم!!! پس الکی نمی تونم بنویسم!
فقط امیدوارم حال جسمی و روحیت هر چه زودتر خوب بشه

سلام


مرسی که اومدی

نونوچه سه‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:53 ق.ظ http://nonoche.blogsky.com


چقده غمگین میمویسی فینگیل قلبم میاد تو دهنم
بچه... به این میگن غرور کاذب!!!!!! آدم دلش واسه مامیش بتنگه بدم جیز جیز بیاد و نره ببینش!!!! اوه اوه اوه غرورت رو بذار تو جیفت یه جای دیگه ازش استفاده کن فینگیلی مامی مهم تره... فرشته و اعلا میدونن چه بلایی سرت آوردن تو دیگه لازم نیست این وسط فیگوووووووووووووووور بیای برو دیدن مامی... اونم دلش تنگیده منتها غروره نمیذاره بیاد دیدنت به خاطر اعلاست . ما شالله غرور کاذب عین ویروس تو وجودتون رخنه کرده یه آنتی ویروس 2010 به خودتوووووون نصب کنید
(برو مامانت رو ببین)
مرسیییییییییییییییییییییییییییییییی فینگیل

سلام

میخوام برم .

همه میگن من شبیه فرشته هستم . هم اخلاق و هم قیافه.

مرسی که اومدی

مسافر سه‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:30 ب.ظ

به نام خدا
حالا فمستم
ببخشید نمی دونم چرا فکر کردم می گی حاجی
تابلو شد که دیروز حالم خوش نبود
خوب شد امروز دوباره خوندم
خب به داییت بگو ببرتت پیش فرشته
بابایی بعد از آشتی کنون خودش می فهمه
لازم نیست تو به بابایی چیزی بگی که

آره قراره برم . حالا تو پستم میگم .

نارون سه‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:28 ب.ظ http://yekta-narvan.blogsky.com

ممنون یادم بودی آرا جون..
چی شده فدات شم؟
دیگه چرا داغونی؟
غرور کیلو چنده....
یه بار بشکن...اولش سخته بعد عادی میشه

سلام . خواهش میکنم

هیچی بابا

آره . فردا میشکنه

سارا سه‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:48 ب.ظ http://paize-zendegi.blogsky.com

آپم
اگه خواستی و سرت گرفت بیا!

حتما

گندم سه‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:41 ب.ظ

سلام آرا جان
وقتی که دلت تنگ میشه! یعنی اینکه هنوز دوسش داریُ میخوای که ببخشیش!!
پس داداشیه گلم شک نکنُ برو...
منتظر خبرای خوب ازت میمونم!!

سلام

نه بابا . نمیخوام ببخشمش . فقط میخوام ببینمش .

فردا میرم

مرسی

نگین چهارشنبه 21 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:29 ق.ظ http://www.mininak.blogsky.com

هر چند دیر رسیدم ! ولی اگه میومدم و می خواستم نظرمو بگم می گفتم بورو ببینش
پس به نظرم تصمیم درستو گرفتی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد